یورگ سن سیز آغلایار

ساخت وبلاگ

تا الان ۶ جلسه رفتم سر کلاسشون ۵ جلسه قبل بدون استثنا هر وقت آوردمش تمرین حل کنه پرسیده : خانوم اجازه نمره میزارین؟ هر ۵ دفعه هم گفتم نه نمره ای نیست فهمیدنیه. جلسه ششم آوردمش دوباره همون سوال قبلی ایندفعه گفتم آره نمره میزارم .گفت: خانوم اجازه تو رو خدا نمره نزارین.

دوست دارم این خنگولا رو.

یورگ سن سیز آغلایار...
ما را در سایت یورگ سن سیز آغلایار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghoam بازدید : 80 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 17:03

بابامو صدا میزدم از ترس غریبه ای که بهم حمله کرده بود اما نمیشنید هر چقد بیشتر صداش میکردم دورتر میشد فریادهام تبدیل به زمزمه شدن پر بودم از عجز و درماندگی.

یورگ سن سیز آغلایار...
ما را در سایت یورگ سن سیز آغلایار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghoam بازدید : 98 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 17:03

دکتر زهره! راست میگه باید پناهگاه هایی باشن که بتونی پناه ببری بهشون ، پناه ببری از بغضی که برای سوال شیرین گلوتو گرفته ، برای چشم های خیس دوستت که بی خیال مریض های قطار شده اش نشسته روبرویت و...، باید پناهگاه هایی باشن هر چند کوچک که بتونی فرار کنی از هجوم این افکار آشفته  پناهگاه هایی مثل برگه های مرجان و محدثه ، مثل آموزشگاه و شاگردات ، مثل گلدون حسن یوسف ات....

یورگ سن سیز آغلایار...
ما را در سایت یورگ سن سیز آغلایار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghoam بازدید : 103 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 17:03

نصفه شبه و همسر جان هوس بستنی کرده. من اما نشستم اینور میز و سعی میکنم در مورد خشم و ناامیدی و آشوب این چند روزم براش حرف بزنم بغض هامو با بستنی قورت میدم که متوجه نشه، طنز قاطی ماجرا میکنم که مبادا اشکام جاری شن. آخرشم میرسم به گور بابای دنیا و همه آدمای توش .

همسر جان خیلی خونسرد تاییدم میکنه حس میکنم غم دلشو بدتر از منه.

یورگ سن سیز آغلایار...
ما را در سایت یورگ سن سیز آغلایار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghoam بازدید : 78 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 17:03

خزانم بهارم کن خدایا.

یخ زده شروع مهر امسالم حتی دوست ندارم اسم بچه ها رو یاد بگیرم.

یورگ سن سیز آغلایار...
ما را در سایت یورگ سن سیز آغلایار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghoam بازدید : 106 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 17:03

ار دِن ار سینگ دینگه مردان سایلاغین

شیر دِن شیر سینگ جنگه میدان سایلاغین.

یورگ سن سیز آغلایار...
ما را در سایت یورگ سن سیز آغلایار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghoam بازدید : 100 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 17:03

خوش به حال من که قسمتم تویی. تو که در جواب حراست اداره که پرسیده چرا اینقدر عصبانی هستی گفتی چون خانمم ناراحته. قانع کننده ترین دلیل بوده برات. خوش به حال من که قسمتم مردیه که واسه ناراحتی ام زمین و زمانو بهم ریخت. خوش به حال من.

خدایا پشت و پناه و حافظ اش باش.

یورگ سن سیز آغلایار...
ما را در سایت یورگ سن سیز آغلایار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghoam بازدید : 74 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 17:03

براش پیام فرستادم که خودم برمیگردم جواب داد  میام دنبالت. نصف یه انار خیلی بزرگ تو دستش بود گفت اینم سهم تو . گفتم دستام کثیفه نمیخورم . ماشینو زد کنار و با یه بطری آب برگشت. نشسته بود به تماشای انار خوردن من.

عاشق طعم انار ام روبه روی لبخند تو.

 

 

 

یورگ سن سیز آغلایار...
ما را در سایت یورگ سن سیز آغلایار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghoam بازدید : 72 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 17:03